مریم رحبی/شاعر

مریم رحبی/شاعر

متولد:1368


در انتظار معجزه ای

توی صحنه ی بعدی...

که من سکانس آخر بودم

واین شعر تیر خورد

نه اصلا

موهایم زیادی پرکلاغی بود که...

آخر هیچ داستانی نرسیدم...!

 

 

***

 

دارم صبوری میکنم

این خرس قطبی را که قورت داده ام

منتظر زمستانم

برف بیاید مرا بپوشاند

 

*** 

به هم ریخته ام

از شبهای "ونیز"در پیاده روی های بدون پاهات برمیگردم

دوستت که میدانم "نه دارم"

مرتبم کن

امتحان میکنم صحنه ی بعدی را...

از همینجا انصراف میدهم

بی خیال عاشقانه هات

همیشه بعد از پیاده روی چای می چسبد

 

***

 

پدرم وصل کرده بود

آرزو هایمان را

به رسیدن دستمان به دهانمان

که من...

عشق پوتین های قرمز را

گذاشتم برای روز مبادا

وبرادرم که قرار بود آبی بدود

آنقدر بزرگ شد

که یک روز با پوتین سربازی به خانه آمد

حالا من

شاعر شده ام...!

برادرم سرباز...!

و زمستان ها دیگر برف ندارد...!


دیدگاه‌ها

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

مفاخر،مشاهیر ،هنرمندان و فرهیختگان شهرستان مبارکه
به کوشش: فرامرزمیرشکار مبارکه

آخرین مطلب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات