متول:1370
کتاب منتشره:صداییپشت پلک های خیس
سقوط می کنم بی هوا
جعبه تقسیم کم از عیب نیست
سیمم پاره می شود
تا اوج بگیرم موج می گیردم
آهای دو بعلاوه غیرتت کجا رفته
تا آنتنم تنظیم شود
حالا تو هی شبکه عوض کن
هی دست بالا می کنم
تا دست بالا بگیرند مرا
و تو در آستینم سنگینی می کنی
دست و پا می زنم
سقوط کردن
در مرام تو نیست
وقتی آمدی
لنگه نداشتی
اما سه سال
یا سکانس بعد
نگفتم جیک جیک
که به فکر زمستان افتادی
شلوارت دوتا شد
دیر فهمیدم
باخت یا . . . فرقی نمی کند
تو باز هم پا توی کفش ها می کنی
دیدگاهها
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است.